یک دروغ فقط یک دروغ

اشک من می‌درخشه از تابش. اشک من یه انعکاس درخشانه. اکلیل ریخته زیر چشمم. تابش تو بگو من چند روزه که دیگه به خودم دروغ نمیگم. سی روز؟ اندازه‌ی یه ماه. تو با ماه دوستی، قلبش رو می‌شناسی. ماه می‌بینه ماه می‌بخشه. من دیدم، دیدم، خودمو به ندیدن نزدم. اما اگه خدا نبود، چشامو بستم تا نبینم. نمیذارم ببینم که خدا نیست. این ربطی به بخشش نداره. این ربط به تعصب داره. ماه ای ماه بزرگ! تو هم روی یه چیزی تعصب داری؟ ماه ای ماه بزرگ! تو هم فقط برای یک بار، چشماتو بستی؟ کِی؟ کی چشم بستی؟ بعد از یک شبانه روز دیدن. وقتی یک روز کامل نگاه کردی و بخشیدی، حالا وقتِ خوابه.

+ نوشته شده در چهارشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۰۷:۵۰ توسط ریحانه ‌‌ | نظر
بهار ،.
۰۱ آبان ۰۴ , ۲۳:۳۸

خدا هست و می بینه؛ مگه نه؟

پاسخ :

من خواب دیدم که هست و می‌بینه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان